میخوای بخند میخوای نخند

سال 1395 تو تاکسی
راننده : آقا لطفا پول خورد بدین! ربع سکه! نیم سکه! ندارین؟
مسافر: شرمنده، من فقط طرح قدیم دارم.
راننده: این تراول مال کی بود؟ آقا گوشه نداره ! لطف کن عوضش کن ..

بچه همسایمون داشت از مهد با دختر همبازیش میومد!
من با خنده بهش میگم: وقتى با یارى، پس چى کم دارى؟!
میگه: خونه خالى
اینا بچه نیستن ...
گودزیلان !!!!!



دختر همسایمون اسمش “طلا”ست...
توی “نقره” فروشی کار میکنه...
تازگیا رفته برنزه کرده...!
فکر کنم اخر با مِسی ازدواج کنه....




اونی که مدعی بود عاشقه: هیچ غلطی نکرد دیگه چه برسه به اونی که میگه: فقط یه دوستیه ساده...


ﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺍﺷﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺸﻪ.
ﺧﻮﻧﻪ ﺟﺪﻳﺪﺗﺮ - ﻣﺒﻠﻤﺎﻥ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎﻳﻲ - ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ - ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ
ﺧﺎﺭﺟﻪ.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ:
ﻣﺴﺘﺎﺟﺮ ﺑﻮﺩﻥ - ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﻳﻨﻄﺮﻑ ﺍﻭﻧﻄﺮﻑ ﻣﻴﺮﻓﺘﻦ - ﻣﻴﺰ ﻧﺎﻫﺎﺭ
ﺧﻮﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ
ﻭ ﺳﺎﻟﻲ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻫﯿﺌﺖ ﻣﻴﺮﻓﺘﻦ ﺟﻤﻜﺮﺍﻥ



به افتخار اونی که وقتی‌ نگاهش به غریبه دلربا افتاد
سرشو انداخت پایین و گفت:
مــــرا عهدیــــست بـا جـــانــــــان...




مهربون باشی ، میشی هول ...
سرد باشی ، میشی مغرور ...
خوب باشی ، میگن تظاهر ...
کلا نباشی ، نتیجه مطلوب تری داره ...




گاهی حرفم رابرای نان ریزه های حیاطمان میزنم!
شاید گنجشکها هضمشان کنند


باید قمارباز باشی تا بفهمی فرق است بین ‘باختن’ و ‘بد’ باختن



دلت را به هر کسی نسپار ، این روزها بعضی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند



من آخر سراز کار این دخترا در نیاوردم,متنفرن ازاینکه سنشون رو بپرسى!!
ولى پدرتو درمیارن اگه تاریخ تولدشون یادت بره!!
جون من ما رو اسکل کردین??!!

ساپورت چیست؟
.
.
2 متر پارچه ی نخی است
که با روح و روان اقایان بازی می کند:ِِ :)



کــلـاغ جــان ...
قصه ی من به سر رسیـــد ..!
سوار شو ...
تـو را هـم به خـانه میرســانم ...‏